ماده مخدر شیشه و تخریب های آن
در باره شیشه و تخریبهای آن بسیار شنیده ایم در تلوزیون ، رادیو، از زبان عامه مردم و… اغلب شنیده ها هم شبیه یکدیگر میباشند بطور مثال میگویند اگر شیشه مصرف کنی بعد از چند ماه دیوونه میشی، اعتیاد به شیشه از هر ماده مخدر دیگری بد تره و… و خیلی توصیفات دیگر از این دست ولی آیا تمام واقعیت همین است. اجازه بدهید جور دیگری به قضیه بنگریم جوانی را در نظر بگیرید که برای اولین بار در یک میهمانی شبانه یا هر مکان دیگری شیشه مصرف میکند احساسی که او پیدا میکند با آنچه گفته شد بسیار متفاوت است ،بسیار پر انرژی میشود ،سطح هوشیاری بسیار بالایی پیدا میکند ، میتواند تا صبح بیدار بماند بدون اینکه کوچکترین احساسی از خستگی داشته باشد، تمرکز بسیار بالائی پیدا میکند، میتواند ساعتها مطالعه کند بدون اینکه کوچکترین پاراگرافی را فراموش کند و… و این اثرات میتواند برای او حتی پس از بارها مصرف تکرار شود ،حال به نظر شما چگونه میتوان به او فهماند که تمام این مسائل کاذب و یا شاید زود گذر است و یا اینکه عوارض حاصل از مصرف شیشه یا همان اثرات ثانویه در دراز مدت آنچنان شدید میشود که تمام این به ظاهر فوائد را در خود محو خواهد کرد.
من گمان میکنم باید با او صادق بود ، جوان امروز با هوش است و هیچ مطلبی را تا صحت و سقم آن به او ثابت نشود ،نمی پذیرد ممکن است در ظاهر شبه تائیدی برای دلخوشی به ما نشان دهد اما در درون او جریان به گونه ای دیگر است یا ما را نادان تصور میکند و یا فکر میکند ما او را نادان تصور کرده ایم و در هر دو صورت یک نتیجه حاصل خواهد شد ، او دیگر هرگز به ما اعتماد نخواهد کرد.
در اینجا سعی کرده ام با دید واقع بینانه تری به شیشه بپردازیم ، در ایران غالبا شیشه را جزئی از مواد روان گردان به حساب می آورند و اثرات آن را با موادی از قبیل lsd و دیگر توهم زا ها مقایسه میکنند در صورتی که این مطلب بطور مطلق صحیح نمی باشد و در فاز اولیه شیشه تنها یک محرک بسیار قوی است که اثرات آن شامل رفع خستگی ، احساس شادابی و سرخوشی و موارد ذکر شده قبل و بسیاری موارد دیگر می باشد که در مراحل بعدی مصرف تبدیل به یک توهم زای بسیار شدید میشود (آنچنان شدید که وصف آن نا ممکن به نظر میرسد )
اغلب مصرف کنندگان این ماده در ماه های اول مصرف اثرات توهم زائی بسیار کمی راتجربه کرده اند و فاز غالب آنها لذت بردن بسیار زیاد ، تجربه داشتن سطح بسیار بالای انرژی ، خلاقیت فراوان ذهنی و... بوده است که این فرایند ها تا مدت محدودی هم برایشان قابل کنترل بوده (البته تا زمانی که عنان اختیار فرد کاملا در دست شیشه قرار نگرفته ) ولی پس از گذشت مدت زمانی از مصرف تمامی این مسائل از کنترل فرد مصرف کننده خارج میشود تا جائی که نه تنها کنترل این مسائل بلکه کنترل کوچکترین مسائل حیاتی هم از اختیار او خارج میشوند و فرد مصرف کننده احساس میکند که دیگر بدون مصرف شیشه قادر به انجام هیچ فعالیتی نمیباشد یا بهتر بگویم انجام هیچ فعالیتی بدون مصرف شیشه برای او لذت بخش نیست.
در این مرحله است که فشار های روانی بسیار شدیدی به شخص وارد میشود،از این پس دیگر سپری کردن هر ثانیه ای از زندگی بدون مصرف شیشه برای او کابوسی بزرگ خواهد بود ، بدون مصرف حتی نمیخواهد حرف بزند، نمی خواهد راه برود ، نمی خواهد بخوابد و حتی شاید نمیخواهد زنده بماند پس ناچار مصرف میکند و هر چه زمان میگذرد تحمل او در برابر مواد بیشتر میشود و ناچار مجبور به مصرف بیشر میشود و هر چه مصرف بیشتر میشود اثرات ثانویه نیز واضح تر خود را نمایان میسازند ، فرد فوق العاده بد بین میشود سوء ظن جنون آمیز به سراغش می آید و از کاه کوه می سازد به راحتی از کوره به در می رود و در تمام مدت احساس می کند که از سوی منبعی ناشناس کنترل می شود و این امر تمامی رفتارهایش را تحت تاثیر قرار میدهد ، کم کم به موجودی کاملا دو قطبی تبدیل می شود،لحظه ای بسیار مهربان ، منطقی و آرام می باشد و آنی دیگر خشونت به معنای واقعی در او موج میزند. در اغلب مسائل خود را صاحب نظر میداند ، و به اظهار نظر می پردازد ، آن هم اظهار نظر های قطعی، ممکن است صبح در مورد مسئله ای نظری کاملا مثبت داشته باشد و آن را در حد یقین پذیرفته باشد ولی بعد از ظهر همان روز با شدت هر چه بیشتر آن را رد کند و نظری کاملا متناقض ارائه دهدو این دسته از تجربه ها فراوان خواهد بود که بسیاری از آنها یا قابل بیان نیستند و یا از حوصله بحث خارج اند .
آنچه تا اینجا گفته شد تنها بخش کوچکی از اثرات مصرف این مخدر ناشناخته ( علی الخصوص در ایران ) میباشد و این مقوله نیازمند بحث مفصل تری مخصوصا در قسمت درمان می باشد.
منبع: رضا محبی از گروه کنگره 60